کد مطلب:28745 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

تداوم جهالت












یكی دیگر از آثار تعمّق، تداوم جهالت است. تداوم جهالت، به نوعی ریشه در عُجْب دارد. وقتی كسی در عمل افراط می كند و بدون خِردورزی از سر افراط می كوشد و خود را یك سر و گردن از دیگران برتر می بیند، هرگز به بازنگری اندیشه و كار خود نمی پردازد و بدین سان، در جهالت می كوشد و بر آن پای می فشارد و همچنان در كمند آن می ماند.

چنین است كه حضرت هادی علیه السلام می فرماید:

العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ، داعٍ إلَی التَّخَبُّطِ فِی الجَهلِ.[1].

غرور، بازدارنده از جستجوی دانش و موجب فرو رفتن در نادانی است.

در حقیقت، بیماری عُجب، انسان را در جهل مركّب وا می نهد. فردِ متعمّق، بدان گونه كه آوردیم، آنچه را انجام می دهد، «برترین» می داند. دیگر چه جای بازنگری و تأمل در آن؟! قرآن كریم به گونه ای بس عبرت آموز از این گونه كسان سخن گفته است:

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَلاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛[2].

بگو: آیا شما را از زیانكارترین مردم، آگاه گردانیم؟[ آنان] كسانی اند كه كوششان در دنیا به هدر رفته است و خود می پندارند كه كار خوب انجام می دهند».

كسی این آیتِ الهی را در محضر امام علیه السلام خواند. ایشان فرمود:

أهلُ الحَرُوراءِ مِنهُم.[3].

حرورائیان (خوارج)، از اینان هستند.

بدین سان، عُجب، انسان را در جهل نگه می دارد و شخص گرفتار آمده به این جهالت، هرگز خود را جاهل نمی داند و از این حالت رها نمی شود. كلام مولاعلیه السلام در این باره بسی گویاست:

إنَّ الجاهِلَ مَن عَدَّ نَفسَهُ - بِما جَهِلَ مِن مَعرِفَةِ العِلمِ - عالِماً وبِرَأیِهِ مُكتَفِیاً، فَما یَزالُ لِلعُلَماءِ مُباعِداً وعَلَیهِم زارِیاً، ولِمَن خالَفَهُ مُخَطِّئاً، ولِعالِمٍ یَعرِفُ مِنَ الاُمورِ مُضَلِّلاً، فَإِذا وَرَدَ عَلَیهِ مِنَ الأُمورِ ما لَم یَعرِفهُ أنكَرَهُ وكَذَّبَ بِهِ وقالَ بِجَهالَتِهِ:ما أعرِفُ هذا، وما أراهُ كانَ، وما أظُنُّ أن یَكونَ، وأنّی كانَ ؟ وذلِكَ لِثِقَتِهِ بِرَأیِهِ وقِلَّةِ مَعرِفَتِهِ بِجَهالَتِهِ، فَما یَنفَكُّ - بِما یَری مِمّا یَلتَبِسُ عَلَیهِ رَأیُهُ مِمّا لا یَعرِفُ - لِلجَهلِ مُستَفیداً ولِلحَقِّ مُنكِراً، وفِی الجَهالَةِ مُتَحَیِّراً، وعَن طَلَبِ العِلمِ مُستَكبِراً.[4].

نادان، كسی است كه به خاطر ناآگاهی از دانش، خویش را عالم می داند و به نظر خود، بسنده می كند؛ از عالمان، دوری می گزیند و از آنان عیبجویی می كند؛ و هركس كه با وی مخالفت كند، او را خطاكار می داند و آنچه را نمی داند، گم راهی می شمارد، و هرگاه چیزهایی مطرح شود كه نمی داند آن را منكر می شود و تكذیب می كند و به خاطر نادانی اش می گوید: «این را نمی شناسم» و «فكر نمی كنم كه چنین باشد» و «گمان نمی برم كه وجود داشته باشد» و «كجا چنین چیزی است؟». همه اینها به علّت اعتماد به نظر خود و ناآگاهی از مقدار جهالتش است و به علّت مشتبه شدن كار، از آنچه معتقد است، جدا نمی شود و بهره نمی برد و حق را منكر می گردد و در نادانی متحیّر می ماند و از دانشجویی سر بر می تابد.









    1. نزهة الناظر:16/140، بحار الأنوار:27/199/72. نیز، ر. ك:الدرّة الباهرة:42.
    2. كهف، آیه 103 و 104.
    3. المستدرك علی الصحیحین:3342/383/2.
    4. تحف العقول:73، بحار الأنوار:1/203/77.